سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه تحقیق ونگرش بنیادین 3

گرچه نظریه اولیه گروه ها به قضیه گالوا رسید اما پس از او "اورفینی" اثبات کرد راه حل مستقیمی در حل معادلات درجه پنجم و بالاتر نیست و میتوان در نظریه گروه ها پیش تر نیز رفت این راه تا سال 1846 ادامه یافت و در سال 1870 کرونکر دوباره اصول موضوعی را برای گروه ها بنیان نهاد. و این همچنان ادامه یافت تا امروز که نظریه گروهها به بنیادی ترین تئوری در جبر مجرد رسیده است و ریشه تحقیقات بسیاری برای ریاضی دانان گردیده است.

اکنون کمی از ریاضیات بیرون بیاییم و برای تحقیق و نگرش بنیادی در یک مسئله همگام گردیم.

در این خصوص نیز کمک کنید. در بررسی مردم کنونی کشور ایران این مشخصات در لایه هایی از مردم به چشم میخورد و گاه در اکثریتی نکاتی یکسان وجود دارد.

این لایه ها ؛ غریب نوازند، چاپلوس ، زن باره و ادبیات خوبی دارند. برای اینکه بدانیم چرا ایشان چنین خصوصیاتی دارند چه باید کرد؟ آیا تحقیقات در آثار باستانی را پیشنهاد میدهید ؟ یا مطالعه در اقوام مختلف ایرانی طی دوران مختلف تاریخی را رقم میزنید؟

تحقیق و نگرش بنیادین چنین نظر میدهد:

1-     مهاجرت عامل اصلی شکل گیری خصوصیات رفتاری مردم خواهد بود.

2-    اثر مهاجرت بیش از یک قرن ظهور میکند.

3- تداوم این خصوصیات بیشتر از 500 سال طول خواهد کشید.

4- تغییر این خصوصیات از هزاره نیز فراتر میرود.

برای هریک از خصوصیات و رفتارها چنین نظر میدهد:

یک قوم خسته با فرض اینکه خود را آریایی می داند برای یافتن زیستگاهی جدید و در نهایت آرامش دهنده به کوچ بزرگی دست میزند .بیشتر زنان و کودکان از بین رفته اند و کمترین شمارش همراهان را تشکیل میدهند. آذوقه ایشان تمام شده است و راه چاره را از ایشان ربوده است. هدف خود را نمیشناسند و به هر آبادی که میرسند میخواهند سرپناهشان دهد. شبها برای اینکه آرام بگیرند همه داستانهایی که میدانستند برای یکدیگر گفته اند و دیگر داستانی نیست. نیاز به همسرانی دارند تا غرایض خود را التیام بخشند .هیچ فن و صنعتی ندارند. راه دراز اجازه نمیدهد بار سنگینی با خود ببرند. گاه در راه تنها با نگاهها با هم سخن میگویند. هر کسی تلاش دارد خود را پیش برد و یارای همیاری با دیگران را ندارد. و این چنین است که موارد یاد شده را شرح میدهیم.

الف- غریب نوازی – اگر شما سفری طولانی را طی کنید و خستگی ،گرسنگی و توان خود را از دست بدهید ، آنگاه کسی پیدا شود که رفع گرسنگی و تشنگی و اسباب استراحت شما را مهیا سازد از او تشکر نمی کنید؟ حال اگر در جمعی خود را بیابید که هیچیک با وجود دیدن اوضاع شما حاضر به کمک نگردند چه میکنید؟ اگر این جمع مدتی شما را محل ندهند و ناگهان کسی جدید به این جمع بپیوندد ،چه می کنید؟

با دیدن هر غریبه ای خود را برایش عزیز می دارند.پس این بستری است تا این قوم غریب نواز باشند. اما اینکه میگوییم غریب نواز بدان معنا نیست که غریبه ها را بی هدف و تنها از روی مهربانی بنوازند! بلکه تنها یک بیگانگه پرستی است که تا امروز نیز ادامه داشته است و حتی جماعت امروزی نمی دانند از چه روی به غریبه ها بیشتر از خودی ها می پردازند. ببینید هنگامیکه یک خارجی به ایران می آید چگونه بدور او حلقه می زنند.

ب- در همان مسیر یافتن سرپناه و همان قوم یاد شده برای جلب نظر بیگانگانی که در راه می بینند و در هر آبادی که می رسند ، تنها به جهت کمک گرفتن از آنها و برای آنکه ایشان را راضی کنند تا به ایشان سر پناه یا اسکان دهد به چاپلوسی می پردازند . این نکته نیز تا کنون ادامه دارد .کافیست تا کسی بالاتر از خود ببینند و آنگاه برای دست یافتن به جایگاهی بالاتر هر گونه چاپلوسی خواهند کرد تفاوت ندارد که جایگاه مادی باشد یا معنوی.

ج- از دست دادن زنان و کودکان موجب شده به هر قصبه و آبادی که میرسند نگاه نا محرم خود را به زنان آن آبادی داشته باشند و قصد قرابت کنند . محتاج بودن در ایشان انصاف را هم گرفته است . این است که دنبال دختران و زنان غریب نیز هستند.

د- هنگامیکه داستان های آنها به انتها رسید برای سرگرم شدن به زیاده گویی و داستان پردازی از خود می پردازند .این است که در برخی قدرت خیال پردازی اوج گرفته و جهت جلب نظر سایرین تلاش کرده تا با زیبایی هر چه بهتر داستانی بسرایند. امروزه جایگاه خیال پردازی همچنان ادامه دارد و ادبیات ایرانی نیز تا ابتدای قرن حاضر میلادی با گذشته ای شگرف دنیا را تحت تاثیر قرار داده بود و از این قرن ، مجددا" نویسندگان و سرایندگان اشعاری نمایان خواهند شد که رکود آن سالهای پس از جنگ جهانی را دوباره به سوی خوش نامی میکشانند. اگر چه نام آورانی چون نیما ؛ دهخدا ، هدایت و... یک دوره ای را باز سازی کردند اما رکود ادبی ایران نسبت به سده های پنجم تا نهم کم رنگ شده بود.

در نمونه های رفتاری یاد شده و اینکه چگونه این رفتار در لایه هایی از مردم ایران ادامه یافته است ،کافیست بدانیم بسیاری از اندیشه های ما بنحوی ژنتیک است . بدین منظور با نگاهی به تحقیقات انجام شده در خصوص اینکه چرا مردان احساس تملک بر زنان دارند ، در می یابیم این مسئله ژنتیک بوده است. در انسان نخستین این حس زمانی پیدا شده است که هنگامیکه مردی با زنی ارتباط پیدا میکرد ، صرفا" به جهت ضعف جسمانی زن و با توجه به آنکه توانایی های بسیاری که امروزه در زنان وجود دارد و در آن هنگام نبود دانشی که زنان خود را و توان خود را آشکار سازند ، ناگزیر تنها حس قدرت بوده است که مردان را برتری می داده است . پس مرد از وجود زن بهره برده و برای آشکار کردن برتری بیشتر و نیز حس جبران، روز را برای تهیه خوراک و یا شکار میگذرانید و اگر در بازگشت زن را با مرد دیگری می دید با این حس که من برای او خوراک آورده ام و او مال من است اجازه تصاحب را به مرد دیگر نمی داده است. این حس مالکیت و یا به تعبیری غیرت بیشتر در مردان تا امروزه ادامه یافته است.

در اینجا چند نکته را باز می انگاریم:

1- آنچه در نمونه رفتار برخی ایرانیان آوردیم و ادامه آنرا امروزه نیز می بینیم یک رفتار ژنیک بر اساس عادت بوده است.

2- چنانچه پیشتر نوشته بودیم برخی رفتار ها شاید هزران سال یا چندین قرن زمان نیاز دارد تا تغییر کند. آنطور که امروز در برخی مناطق فرهنگی دنیا زن سالاری رشد کرده است. برای این منظور نیز میتوانیم از تحقیق و نگرش بنیادین نیز بهره برده و آنرا تجزیه تحلیل و ریشه یابی کنیم.

3- آیا همه مهاجرت ها ریشه هایی عادت و رفتاری خاصی بوجود می آورند ؟

در پاسخ به نکته سوم میتوان گفت :بله ، ریشه های رفتاری هر ملتی در تاریخ گذار های اجتماعی آن جای گرفته است.

نمونه آشکار دیگر آن و نه بسیار دور آن رفتار ملت آمریکا است. آنها در پی ثروت هستند ، در پی دست یافتن به باز آفرینی چیزهایی که آرزو مند آن بوده اند.مردمی برای رسیدن به ثروتی که از معادن طلا در آمریکا خبر دار شده بودند همان منشی را دارند که امروز هم دارند.

فراموش نکنیم که آنها با دید رسیدن به چیزی که اگر می یافتنش به نام خود ثبت میشد به آمریکا مهاجرت کردند.یک انگلیسی با اصالت هرگز کشورش را برای یافتن طلا ترک نکرد و البته این تنها به انگلستان ختم نمی شد و نشده است. تنها کسانی که ضعف در ماندن میان مرز و بوم خود داشتند به مهاجرت برای رسیدن به اهدافی که در کشور خود نمی یافتن ، مهاجرت کردند. آن مهاجران نیازی به سرپناه نداشتند چون جایی میرفتند که میدانستند باید تصاحب کنند . سفر آنان چندان پر مخاطره نبود که زنان از پای درآیند و نیاز مند زنی نبودند که همراهشان باشد . استفاده از زنان به سادگی مهیا بود. چشم به بیگانه نداشتند. شب را استراحت می خواستند نه خیال پردازی . برای آرمش و تسکین بیشتر به پایکوبی پرداخته اند تا ترانه سرایی یا داستان پردازی. بگذریم که جک لندن چگونه آن زمان را شرح داده است. اما تفاوت قوم ایرانی و آمریکایی همان رفتار هایی است که در سفرشان ثبت شده است و اکنون نیز ادامه دارد.

تحقیق ونگرش بنیادین این نمونه ها را برای جلب نظر هر کس در هر جای دنیا ارائه داده است تا با جمع آوری عقاید مختلف در تایید یا مردود شدن این نظریه ها گره هایی را باز کند که شاید نکاتی از تاریخ و رفتارهای بشری آشکار گردد.

در این میان این باور را نیز شرح میدهیم با یاد چند نکته:

1- در ضمیر ناخودآگاه هر شخصی نکاتی هست که وقتی جرقه ای زده میشود ایشان در تایید آن همراه می شوند. برای نمونه هنگامیکه مشخص شد مقاومت الکتریکی در محاسبات که تا سال 1984 ثابت فرض میشد ، در مسیر یک مدار الکتریکی ثابت نیست ، خیلی ها ابراز کردند که آری براستی چنین است . آنگاه در نظریه یاد شده دنبال اثبات رفتند ،گر چه این اثبات انجام شده بود و راه آن را ساده یافتند. بنابراین اگر کسی نکته ای جدید در یافت کند امکان همگام شدنش با ارائه گاه ادله محکم نیز وجود دارد. حتی اگر آن شخص متخصص در آن نکته نباشد.

2- فراموش نکنیم کودکان تا سن 7 سالگی هنگام خواب همه سخنانی که در بالای سرشان زده میشود را درک میکنند ،حتی اگر به زبانی بیان شود که با آن بیگانه اند. این نکته نیز در تایید نگرش بنیادین یک اصل محسوب می گردد.

3- حدسیات بشر و آزو هایش در کنار احساس نیاز ، اصل رسیدن به آن چیزهایی است که هیچگاه وجود نداشته است. آنچه ژول ورن با نوشته های تخیلی خود برای ما یادگار گذاشته است ،اکنون همه انجام شده است . از بیست هزار فرسنگ زیر آب تا سفر به ماه!

4- تحقیق و نگرش بنیادین ، یک روش نیست . استفاده از استعدادهای بالقوه بشری است که در اندیشه هر کس نهفته است و بهانه ای است تا هر کس نظریات خود را ابراز نموده ودر بوته نظر سنجی دیگران قرار داده تا بتوان دست نایافتنی ها را بدست آوریم. و در اینجا نگارنده ابراز میدارد که بخشی از تاریخ را بدون آنکه پای از اتاق کارش بیرون نهد و با کمترین کار صرفا" تحقیقاتی مفروض داشته است.

برای رسیدن به هر آنچه میخواهیم، به ریشه های آن چیز باز گردیم آنگاه تحقیق را به دیگران بسپاریم. جایگاهی فراهم آوریم تا هر کس در هر نقطه و با هر سن و میزان دانشی بتواند ایده خود را ابراز نماید تا برای آن ایده حرکت کنیم.

 

نتیجه های گرفته شده از بحث های خود را بنوعی ارائه کردیم اما یادمان باشد در این نگارش آغاز پیدایش جهان و انتهای آن را به هم مربوط ساختیم. حرکت زمین را مورد توجه قرار دادیم ، رفتار های انسانی را به بنیاد تاریخی متصل کردیم. چگونگی تغییرات را با ارتباط به مسائل ریاضی و جبر و بدون استفاده از فرمولاسیون خاصی مکاشفه کردیم و در نهایت بی آنکه جزئیات بیشتری بیاوریم "تحقیق و نگرش بنیادین " را بنا نهادیم.

تحقیق و نگرش بنیادین با بیان پرسش هایی که نظری هستند ،چالشهایی ایجاد میکند تا سایرین در آن کندوکاو نموده همراه با حل مسئله باز گردند.بنابراین هر جمله ای که در پرسشها وجود دارد امکان هر نوع بازخوردی را در پی دارد که هریک با ارزش هستند تا بتوان راهکارهایی در تبدیل داشته و یا بوجود آوردن نداشته ای را در کیسه معرفت جای دهیم.

 

 

در این نگارش از منابع زیر بهره برده شد:

نیچه و مارکس

کانت و نو کانتی

عقب ماندگی فرهنگی و وام گیری فرهنگی

نظره تکاملی

مفاهیم وآثارنظریه طبقه تن آسا

عمل گرایی و روان شناسی

هربرت اسپنسر و چارز داروین

تاثیر پذیری-تورستاین وبلن


ادامه تحقیق و نگرش بنیادین 2

،کروی بودن زمین ،سنگ معادن ، وزن مخصوص اجسام ، آب شیرین و شور ، هواشناسی و ...پژهشها و آثار بسیار دارد.

سایر نامها و یادگارهای این ارزشمندان دانش را در انتها خواهیم آورد.

اکنون یک نمونه از کاری که میتوان با نگرش بنیادین انجام داد را خواهیم آورد. BIG-BANG این نظریه ای است که در پیدایش جهان آفرینش هم اکنون بسیار مورد توجه است. آیا براستی جهان با یک انفجار شگفت آغاز گردیده است ؟ فرض کنیم نه! پس چه بوده است؟ یک نگاه به نامهای آورده شده در دانشمندان اسلامی ایرانی بیاندازیم. بنیاد کاووشها ،محاسبات و کشفیات ایشان در نجوم و هندسه و به خصوص جبر ما را به این نکته متوجه میسازد که چرا بیشمار دانشمندانی هستند که در این راستا کار کرده اند؟ و در ادامه در می یابیم که از دانش ایشان اروپاییان چه دانشی را پی ریزی کرده اند.

یادآوری اینکه چه دانشمندان با ارزشی در اروپا (به اختصار همانند آنچه در خصوص دانشمندان اسلامی آوردیم در پایان بحث خواهد آمد ،) فعال بودند که در ابتدای سخن بطور بسیار خلاصه آمد و قصد نداریم تاریخچه دانشمندان را بیاوریم .

نکته اینجا است که گروهی بسیار از دانشمندان چینی و ایرانی و نیز اروپایی در دانشی گام نهاده بودند که بنیاد دانش امروزی را نهاده اند . اکنون در ادامه نظریه انفجار عظیم ، و با فرض اینگونه نبودن ادامه دهیم. نگرش بنیادین میتواند بگوید با رویکرد به دانش گذشتگان همه چیز بر اساس مدارهای هندسی حرکت میکرده است و دانش امروزی حتی در بخشی از نظریه انفجار عظیم، مدارهای حرکت تحلیل میشوند. اگر زمین در گردش خود بدور زمین از نقطه ای شروع و در نقطه ای دیگر گردش را تمام میکند و یا اگر الکترونها بدور هسته اتم از نقطه ای شروع و در نقطه ای دیگر یک دور گردش را پایان میدهند ، گرچه این حرکت وضعی همانند دوایر اقلیدوسی هستند اما یک دور گردش زمین ویا الکترون با تصویری در صفحه از یک نقطه مشترک شروع و خاتمه برخوردارند.( مدارهای اوربیتالی ، جای اشاره داشت که بدلیل ساده شدن گفتار از آن استفاده نکردیم)

حال یک نظریه میانی میدهیم آیا زمین هم همانند الکترونها در حرکت دوار و اقلیدوسی خود که 360 درجه را طی میکند ، حرکتی مشابه دارد؟ بعبارتی آیا زمین تنها در یک صفحه در مداری بیضوی حول خورشید میگردد یا آنکه این حرکت در یک صفحه نیست و مانند فضایی که ابر الکترونی است در مداری اقلیدوسی میگردد؟ اگر چنین باشد میتوان پاسخ را چنین بدست آورد ، ماهواره های ساخته بشر چگونه دور زمین خواهند گردید؟ و چگونه سفینه هایی که تا کنون بشر به فضا پرتاب کرده است دوباره به زمین بر میگردند؟

در بخش نظریه میانی ، پاسخ داده شد. اینطور حدس نمیزنید؟ آیا حرکت زمین با توجه به زمان گردشش دور خورشید این امکان را از ما دریغ میدارد تا بتوان تشخیص دهیم زمین چگونه مداری دارد؟

این مطلب را بعنوان یکی از پرسشهایی که تحقیق و نگرش بنیادین شرح داده در نظر بگیرید و هر کس در هر نقطه از زمین و با هر دانشی میتواند نظر خود را در این باره بگوید .آنگاه خواهیم دید که پاسخ اصلی چیست.

و اما نظریه انفجار شگفت، اگر هر چیزی که از زمانی شروع به حرکت میکند و مانند زمین و سایر ستارگان می باشد ،نمی توان گفت که آغاز پیدایش کهکشان ها با یک موسیقی بوده است و اگر چه حرکت آغاز شده ولی همانند انفجار نبوده است بلکه بازگشوده شدنی بوده است که صدای حاصل از آن نوای موسیقی بوده است. همه میدانیم که انفجار نتیجه ای مخرب دارد ،پس چگونه است این انفجار عظیم چنین نظمی را بوجود آورده است که نتیجه اش کهکشانها و زمینی است که ما بر آن زندگی داریم و بر دور محوریت خورشید میگردد؟

و چرا میگوییم نوای موسیقی ؟ برای اینکه انتهای این حرکت نیز چنانچه در همه کتب آسمانی آورده شده است با نوای ساز فرشته ای از سوی خدا خواهد بود. چنانچه آخرین کتاب آسمانی ،قرآن ؛ آنرا صور اسرافیل می نامد!

اگر نظریه مدارهایی که از نقطه ای آغاز می شوند و در آن نقطه انتهای حرکت را نشان  میدهند را بپذیرم پس آغاز پیدایش جهان نیز باید همانند پایانش همراه یک نوای موسیقیایی باشد.

این هم یکی دیگر از تواناییهای "تحقیق و نگرش بنیادین " است.

پس از این نمونه به ادامه سخن می پردازیم.تا حدی نظریه پردازان را یاد کردیم ،اگرچه شناسایی نظریه پردازان بحثی نبوده که ما قصد آنرا داشته باشیم اما چگونگی ارتباط با تحقیق و نگرش بنیادین نیاز داشت تا در همین حد کم نیز بدان اشاره گردد.از سویی گذشتگان را نام بردیم و نتیجه این یادآوری این خواهد بود که هرگاه از ریشه های دانش بشری بهره ببریم ، بعبارتی بگونه ای آنرا بنیادین خواهیم یافت. حال اگر هر آنچه را که نیاز است کندوکاوی در آن داشته باشیم با این دیده بررسی کنیم ،بعبارتی نگرشی داریم که آنرا نگرش بنیادین می نامیم.

خیلی ساده است ! ؟ همینطور است ،چرا که اصل ساده انگاشتن در تحلیل هر مسئله ای از رموز موفقیت در آن مسئله است و بدین نظور نام این روش جدید "تحقیق و نگرش بنیادین "نهاده شده است.

یک نکته دیگر؛ "محقق"! چه کسی محقق یا پژوهشگر نام دارد؟ اگر شما کنجکاو در مسائل مختلف باشید و اگر پای در سرای یافتن نهید با اندوختن دانش میتوانید بگونه ای یک پژوهشگر گردید! پژوهشگران ،جمع آوری، سازماندهی ،تجزیه و تحلیل و تفسیر داده و نظرات را برای کشف مسائل ،حل مشکلات و پیش بینی را انجام می دهند. حتی اندازه گیری افکار عمومی که محققان علوم اجتماعی انجام میدهند نیز تحقیق محسوب میگردد. یک تعریف از کارهای یک تحقیق گر در غالب چهار دسته است:شرح هدف، تجزیه و تحلیل مشکل، طبقه بندی و مطالعات تطبیقی و بررسی تاریخی و یا توسعه. بی طرفی و بی نظری بسیار حیاتی خواهد بود اگر که در کار تحقیق قدم میگذاریم. آنها همچنین به بررسی نظر های پیشینیان می پردازند . از سویی پرسشنامه ها یا مصاحبه هایی انجام می دهند و آنها را مدیریت میکنند. استفاده از منابع مطالعاتی مانند کتابخانه ها ، بریده روزنامه ها ، دائره المعارف ها، قوانین ، پرونده ها ، اسناد تاریخی ، کامپیوتر (که امروزه نقشی شگرف در تحقیق را دارد) روشهای آماری و نیز آثار باستانی یا تاریخی و پیمودن راههای یافتن آنچه از گذشتگان در پس خروارها خاک نهفته است از روش های کار تحقیق کنندگان است.

هر یک از شیوه های یاد شده میتواند نمونه هایی را یادآوری کند که دانشمندان بسیاری در هر گوشه از این کره خاکی استفاده کرده اند و یک کشف جدید یا اختراعی را برای ما یادگار گذاشته باشند. یکی از این روش ها چنانچه نام بردیم پرسش و پاسخ است روشی که در "تحقیق و نگرش بنیادین " بسیار کمک خواهد بود تا به حل مسائل بپردازیم.

برای نمونه روشی را که برای ایجاد حرفه ای جدید استفاده شده است در زمان کریسمس را ارائه می دهیم.پرسش نامه هایی تهیه و بین خریدران در دوره حراج و فروش کریسمس توزیع کرده اند . پاسخ های گرد آوری شده منجر به ایجاد یک حرفه گردید که چیزی نبود جز پرسشگر تلفنی در آمارهای علوم اجتماعی!

بسیار تعریف نزدیکی بین نظریه پردازی و تحقیق است و از آن نزدیکتر تعریف نظریه پردازی به تحقیق و نگرش بنیادین است.

تحقیق و نگرش بنیادین ، در حل مشکلات بشری میتواند با استفاده از بازنگری در گذشته و تحقیق در زمان حاضر و نظریه پردازی و با استفاده از هرگونه افگاری بسیاری از نکات مبهم را روشن سازد. همچنین همانند یک ابزار برای آینده بکار رود. در حقیقت "تحقیق و نگرش بنیادین" دستآوردی است که مطالب جدیدی را به کرسی بحث کشانده از عقاید مختلف برای بهترین راهها استفاده میکند. روشی که "توفان مغزی" ارائه کرده بود در اینجا بدون حضور در یک زمان خاص همه عقاید را جمع میکند و ایده هایی که در آن ارائه خواهیم نمود خود گواه بر این رجز خوانی خواهد بود!

چگونگی کاربرد:

برای آغاز نیاز است نظرات خود را در خصوص اینکه آیا باستان شناسی در زمره کدام روش های عملی و یا تئوری است و آیا یک دسته از دسته های معرفی شده است یا خیر بیان کنید.

همچنین در خصوص تاریخچه باستان شناسی نظر دهید.

در خصوص نظریه گروه ها نیز نظر دهید، همچنانکه این نظریه از چهار شاخه کلی ، نظریه اعداد، هندسه، ریاضیات جبر کلاسیک و آنالیز رشد بهره گرفته شما هم چنین عمل کنید. یاد داشته باشیم که نظریه اعداد از 1801 میلادی توسط کارل فردریش گاوس گسترش یافت .

در این خصوص اویلر ،گالوا،آبل،لاگرانژ از اولین دانشمندان بودند و فرض اصلی را "گالوا"فرانسوی به قضیه ای بنام خود ختم کرد.

اینکه میگوییم در تحقیق و نگرش بنیادین باید از ریشه های یک موضوع آغاز و به حال و آینده تعمیمش داد اصولی ریاضی نیز در خود دارد. همچنانچه اثر جایگشتهای ریشه های یک معادله چند جمله ای است و میتوان نظریه جانشینی را سازمان داد و ریشه ها توابعی گویا از ریشه های معادلات متناظرشان هستند .

خوب دقت کنید ، بازگشت به بنیاد معادلات همانند بازنگری در تاریخ است و میتوان از آنها برای هر مسئله ای استفاده کرد.گرچه قصد ما اینجا اثبات ریاضی تحقیق و نگرش بنیادی نیست ، اما نیاز است کمی در این خصوص بحث کنیم.


ادامه تحقیق و نگرش بنیادین

چرا بایستی تئوری ها مهم باشند نیز از مواردی است که نباید نادیده گرفت و آن دلیل مهم تغییر است.بگذارید نمونه ای بیاوریم ؛ یکی از مباحث مهم در پیشبرد اهداف وجود تناقضات است . بعبارتی هر گاه تناقضی وجود دارد تلاش میشود آن را حل کنیم . چنانچه در گذر تاریخ می بینیم از آغاز قرن هفدهم میلادی در پی هر مناقشه ای که در اروپا پیش می آید ، مسئله همگرایی و ایجاد فدراسیونی برای استقرار آرامش و یا صلح ، مطرح میگردد. وجود پارادایم ، منطقی را برای حل کردن می طلبد . بحث های زیادی نیاز داشته و کسانی که آنرا تجزیه و تحلیل نموده تا راه حلی رائه کنند .

نظریه پردازان در دوران گوناگون توانسته اند با پیش فرض هایی راه های مقابله با مسائل را در یابند. یکی از دلایل مهم ، پیروز شدن نظریه رئالیسیم ، بروز جنگ سرد بین قدرتها بود. در پی این رخداد روشی بوجود آمد که آن را "منطقه گرایی " نام میدهند. این روش تحولات دنیای توسعه یافته را بررسی کرده و شرح می دهد.

از این نمونه نتیجه میگیریم که در تغییرات وجود تناقضات و این که نیاز به راهکاری جدید وجود دارد از اهمیت بالایی برخوردار است. بدین منظور است که در این نوشتار تلاش داریم تا پیش از آنکه همه درگیری های بشری منجر به جنگ های سرد و دیگر جنگ ها شوند و یا راه رفتن در دنیای تاریک دانش ما را محتاج معادلات پیچیده و حتی دست یافته های گوناگونی کند ، همه راهها را با چراغی روشن برای پیمودن آماده سازیم. "تحقیق و نگرش بنیادین" یک چراغ روشن در پیمودن همه راهها خواهد بود. شرط این پیمایش استفاده از تمامی امکانات است.

با این فرض پیش می رویم که مخترعین و مکاشغه کنندگان را در یک دسته و نظریه پردازان را در دسته ای دیگر قرار داده ایم،بعبارتی آنان که نداشته ای را خلق کرده یا بدست آورده اند و آنان که از داشته ها نتایجی گرفته اند ، که البته آنها نیز نکته ای جدید بوجود آورده اند.

اکنون نمونه ایی دیگر؛ می دانیم گروه های بسیاری در زمینه های گوناگون دانش در حال کار هستند.

ابر رایانه ها ، کوانتم ، نانو و... دیگران. در اینجا با توجه به واژه گروهها ،نظریه دیگری با نام "نظریه گروهها" را یادآور میگردیم. خود این نظریه از بحث های گوناگونی در دانش بهره جسته . و آنها را در دسته بندی خود با قضایای مهم در "نظریه گروهها" شناسانده است.استفاده از قضیه "لاگرانژ" ،"پونکاره"،قضیایای"کیلی"،"سیلو"،"ایزومورفیسم" "لم جردن" همگی بیان این نکته را دارد که در روش "نظریه تحقیق و نگرش بنیادین "نیز ما محتاج چنین دانشی هستیم.

در نظریه"گروهها" برای نمونه : در شیمی و بلورشناسی گروهها برای طبقه بندی ساختار بلورها و چند وجهی های منظم و تقارن های مولکولی استفاده میگردند.

نا گفته نماند که همگی راههای نظری به یکدیگر نیازمند بوده و از بسیار کسان بهره جسته اند تا یک نظریه شکل غالب به خود گیرد.

در نمونه های یاد شده ، دیدیم که نظریه ها تنها در بخش های سیاسی و یا علمی (البته خود سیاست نیز علم محسوب میشود) و عملی کاربرد دارند. اما جایگاه "تحقیق و نگرش بنیادین " کجا خواهد بود؟

خواهیم دید که هرگاه رفتارهای انسانی با کسب دانش در نردبانی باشد هر یک از علوم در دسته ای جای گرفته و نظریه ها نیز در دسته ای دیگر و در ادامه به تحقیق و نگرش بنیادین میرسیم. این مانند این است که علوم را در گروه کارشناسی و نظریه ها را نیز در این مقطع دیده و تحقیق و نگرش بنیادین را در مقطع کارشناسی ارشد.

بیاییم یک رویکرد به گذشته کنیم. تا قرن هفتم هجری مسلمین که جایگاه ویژه ای در دانش دارند ، بر اساس اینکه قرآن مجید دارای نشانه های بسیار از اسرار زمین ، آسمانها ، افلاک ، زمان حرکت زمین ، کیهان شناسی ، سنگهای آسمانی ، وسعت کهکشانها و علوم تجربی دارد ، عقیده داشتند که در آغاز نجوم و ریاضی از جانب خداوند به انسان وحی شده و به همین سبب تمدن اسلامی وارث کلیه علوم رایج در بابل،مصر ، هند ، آشور و بین النهرین شد . در این میان دانشمندان ایرانی در زمانی که اروپا در جهل و تاریکی فرو بود افتخاری شگرف در پژوهشهای خود پایه نهادند. اما باید گفت متاسفانه این کوشش ها از قرن یازدهم هجری زیر غبار سلطه نا اهلان کمرنگ گردید.

جای دارد برخی از این دانشمندان و نظریه پردازان را بترتیب و با یاد کاووشها و بازماندهایشان در اینجا بیاوریم. زیرا نیاز است تا پس از آن چگونگی ارتباط تحقیق و نگرش بنیادین را بیاوریم. پیش از آن باید گفت نگرش بنیادین بسیار بر این اصل تکیه دارد که ریشه های هر دانشی را در خود بگنجاند تا بتوان نام آنرا نگرش بنیادین نهاد.

نام آنان که در تاریخ هرگز یافت نشد و جای جای ایرن گسترده پیش از اسلام از خود آثاری نهاده اند در اینجا بسیار ارزشمند است آنان که مانند کشته شدگان در هر جنگی گمنام ماندند و در هر سرزمینی آرامگاهشان نشان از قهرمانی دارد. اینان در شوش دانیال ، تخت جمشید و بسیاری دیگر نقاط نیز دیده میشوند گرچه نام آنها هرگز مشخص نیست.

و سپس نام کسانی که اکنون مدارک مفید ایشان در موزه های معتبر جهان گویای توان دانش این مرز و بوم بوده است و هست:

اسماعیل ابن نوبخت که در سالهای 132 تا 155 شمسی می زیسته در نجوم و ستاره شناسی استاد بوده است .نقشه بوجود آوردن شهر بغداد از کارهای اوست که طبری و اسغزاری نیز در تعیین نصف النهار بغداد همراهش بودند.

ابراهیم بن حبیب الفزاری الفکی، در دوره سالهای 156 شمسی نخستین کسی بود که دوره اسلام دانش اسطرلاب شناسی را مهیا ساخت .

ابوسهل فضل بن نوبخت، منجم و مترجم زبانهای پهلوی بود. نام او در واقع خرشاذماه خسرو ابهشاد بود .در دوره 194 شمسی میزیسته.

ابو عبداله محمد بن موسی خوارزمی ، در پیش از سال 229 شمسی در گذشته است. نخستین کسی است که دانش جبر را کشف کرد .دانشمندان اروپایی بعدها کتاب او را که بزبان لاتین دست بدست گردانیدند نام اورا الخوریسم یا Algorism   دانسته و کتاب او با نام لگاریتم را چاپ کردند. به افتخار این مرد نیمه نخست قرن نهم میلادی را عصر خوارزمی نهادند.

خالد بن عبدالملک مرورودی ، حدود سال 179 شمسی میزیسته در رصدخانه کار میکرده و قوانینی کشف کرده است که در کتابی بنام "زیج " نگاشته شده است.

علی ابن عیسی اسطرلابی ،در حدود سال 208 شمسی میزیسته است. در ریاضی و مثلثات استاد بوده و اولین بار تانژانت را در محاسبات خود بکار برد. کتابی نیز با نام زیج مامونی نگاشته است.

ابو عبداله عیسی ماهانی ، سال 204 تا 262 شمسی. در ماهان کرمان از نوابغ نجوم و هندسه بود از عهده یکی از مسائل ارشمیدس برآمد و خیام نیز آنرا تایید کرده است. برخی محاسبات خسوف و کسوف را هم محاسبه کرده است.

ابوالوفا بوزجانی خراسانی _از آخرین نام تا ایشان ابو جعفر حسین خازنی خراسانی،احمد نهاوندی، احمد بن شاکر (سه برادر که در مکانیک نیز از دانشمندان بی نظیر بودند)،احمد بن محمد کثیر فرغانی؛ ابو حنیفه دینوری؛ابو معشرجعفربن محمدبلخی (نظریه معروف تکوین و پیدایش عالم که در هنگام تقارن کلیه سیارات انجام گرفته است از اوست،ابوعباس فضل حاتم یزدی،ابوالحسن عبدالرحمن صوفی رازی (کسی که نامش بر یکی از نقاط ماه جای گرفته است، نیاز به اشاره بیشتر نیست) را بدلیل خلاصه نگاری ، نیاوردیم.

اروپاییان دوره دهم میلادی را بنام ابوالوفا نامگذاری کردند.در سال377شمسی درگذشت.

ابوریحان محمدبن احمد بیرونی ،352 شمسی بدنیا آمده است. فرضیه قوه جاذبه و حرکت وضعی زمین از کارهای اوست. نخستین کسی که ایده تصویر برجسته یا سه بعدی را ارائه کرد و ریشه سوم کعب را به روشی ساده کشف کرده است. در مورد صدف ها ، ارتباط دریاها ،اثرات مهتاب،خواص گیاهیان و آهنربا

تحقیق و نگرش بنیادین

تحقیق و نگرش بنیادین

انسان همواره در پی دانستن بوده و هست

در این راستا از هر روشی بهره جسته و برای

آنکه نسل های دیگر نیز بتوانند برای کامل

کردن دانسته ها گامی بر دارند این روش ها

را دسته بندی یا تعریف کرده است.

گاه با آموزش که در قالب تحصیلات گنجانده

نیز شده است و گاه در کتابهای بجای مانده از پیشینیان میتوان به آنها دست یازید.

به آنها که عمر خود را در دانستن نهاده اند "محقق" و یا "نظریه پرداز " گفته میشود. گر چه ممکن است تنها این دو دسته تمامی این انسانها را در بر نگیرد ، اما برای تکمیل روشی نوین در اینجا از این دسته بندی سود خواهیم برد.

یک دسته بندی که آنرا یکسو کرده و سپس روش "تحقیق و نگرش بنیادین " را ارائه می دهیم.

                                                          بهمن محقق

                                                           آذر ماه 1388

                                                            تهران

 

روشی نوین برای بیشتر دانستن:

نخستین بار که خبر یافتن آثار کشف شده در اهرام مصر در روزنامه انگلسی زبان چاپ لندن نشر یافت، برای بسیاری آشکار گردید که باستان شناسی اهمیتی دگرگونه پیدا کرده است . شاید این یک آغاز دیگر برای بشر بود. آغازی که کمتر بدان توجه شده است. یافتن عتیقه یا گنج ، گر چه از دیر باز برای انسان حیرت آور و شادی آفرین بوده است ، اما بسیاری که در آن راه گام میگذاشتند تنها در پی سود جویی حریصانه انسانهایی بوده است که گاه دانش برای ایشان ارزشی نداشته است . آنها که در فیلم های تخیلی و گاه بر اساس وقایع تصویر شده اند ، بیشتر دزدان بوده اند تا دانش پژوه یا باستان شناس و از این رو است که اهمیت باستان شناسی پس از درج آن خبر در قرن گذشته میلادی نشان داد که تنها دزدان گنج در پی یافتن آثار بجای مانده از پیشینیان نیستند.

جالب تر آنکه در هیچ کجای تاریخ به اینکه این اهمیت از کجا سرچشمه گرفته است اشاره نمیشود گرچه در تاریخ یا ریشه یابی رشته شگفت باستان شناسی ، نکاتی ذکر شده است اما نقطه عطف این روش تحقیق مشخص نشده است. بنابراین نگارنده با هدفی مشخص این نقطه عطف را معیین نموده تا بهره گیرندگان نیز در آن نظر دهند!

دو بخش در نخستین گام برای شناساندن روش"تحقیق و نگرش بنیادین" آورده شد :

1-     یکی از ارکان آورده شده در مقدمه که در اینجا با مثال بستان شناس ، در رده محققین رقم خواهند خورد.

2-    دیگری نمونه ای برای آنکه یکی از را ههای روش "تحقیق و نگرش بنیادین " را آشنا شویم.

 

چگونه نمونه یاد شده را از راههای روش ارائه شده خواهیم دانست در ادامه نگارش بدان خواهیم پرداخت .

اما در مورد باستان شناسی باز چالشی پیش می آوریم تا نمونه دیگری برای ارائه روش باشد. آن هم بدین گونه که باستان شناسی را در زمره دسته بندی خویش ، در دسته محققین جای میدهیم. نظر شما چیست؟

حال یک نتیجه گیری از مختصر یاد شده می آوریم. قصد داریم محقق و نظریه پرداز را در دسته بندی خاص این نوشته تعریف کنیم .پس از یک تاریخچه کوتاه نام بردیم و باستان شناسان را در قالب محقق معرفی کردیم. حال بیاییم و نظریه پردازان را بسیار ساده مثال بزنیم.

پس از آنکه آثار باستانی کشف شده از مصر به لندن حمل شد بسیاری برای دیدن این آثار مهیج گرد آمده بودند . در این میان کسانی که از علاقمندان عادی بیش تر سهم داشتند نظریه پردازان بودند. شاید ایشان هم در آن هنگام در دسته نظریه پردازان جای نمی گرفتند اما هنگامی که برای ربط اشیا کشف شده دست به قلم شدند بی آنکه سهمی در کشف آن آثار داشته باشند محو ارتباط آنها با هم شدند!

عقیده شما چیست؟ آیا آنها نظریه پرداز بشمار میروند؟

از سویی در سراسر کره خاکی کنجکاوانی بودند که حریصانه در پی ربط مسایل مختلف به هم بودند. حتی پیش از نمایشگاه پر طمطراق آثار کشف شده از مصر. ایشان از قرن های بسیار دورتر می آمدند کسانی چون افلاطون ،ارسطو ، فارابی ،سقراط، نیچه ، هگل ، کانت ، داروین و ... بسیاری دیگر که تقدم و تاخر ایشان را در نظر نگرفتیم. اما چه کسانی دیگر را میتوان در این گروه جای داد؟ آیا نیوتن و یا گالیه و حتی انیشتین نیز در این گروه جای میگرند؟ در کشاکش این گفتار خواهیم دید آنها را در این دسته بندی جای داده ایم.

پیش از ادامه ببینیم خواستگاه ما چیست؟ هدف این است تا بگوییم در دسته بندی ما دو گروه اصلی نظریه پردازان و محققین در دو رویه عملی و نظری در گیر هستند ،اما تحقیق و نگرش بنیادین پلی است بین هر دو این دو دسته. بعبارتی چند پله در نظر داریم پله اول تحقیق گر عملی مانند یک باستان شناس ، پله دوم نظریه پردازان مانند کسانی که بر اساس فرضیات استنتاج میکنند و پله دیگر محققین با نگرش بنیادین.

حال بیاییم با رجوع به گذشته تعاریف خود را دقیق تر سازیم.

دسته ای بودند که با کارهای عملی دستیافته هایی به بشریت تقدیم میکردند. دسته ای دیگر بودند که از دستآورد دسته اول فرضیاتی را رقم میزدند. هر دو دسته را دانشمند مینامیم . ارزش هر دو دسته بسیار بالا است. اما چه دسته ای اکنون لازم است تا از گذشتگان پیشی بگیریم؟ آیا همیشه بایستی با راه گذشتگان برای بدست آوردن هر نکته ای که نمی دانیم پیش رویم؟ آیا لازمه پیشرفت تغییر نیست؟

امروزه همه می دانند که برای پیشرفت بایستی تغییری ایجاد کرد. اما همیشه این تغییر بایستی در "داشته ها" باشد؟ پس چگونه پیشرفت کرده ایم؟ بنا براین بایستی تغییری بوجود آورد که نتیجه آن چیزی باشد که پیش از آن نداشته ایم.

آیا این نداشته را در اختراعات یا اکشافات بایستی جای داد؟ گاهی روشهایی ابداع میکنیم و گاهی روش ها را در دستگاهی که مصطلح شده که سیستم بنامیم ، جای میدهیم و تعاریفی که از داشته ها ،داشته ایم بوجود می آوریم ، همانند استاندارد سازی روش ها. پس همیشه لازم نیست چیزی تغییر دهیم که نتیجه آن ذاتا" در قبل نبوده است بلکه سوابق آن وجود دارد و تنها دیدگاه خود را تغییر داده و بعبارتی سیستماتیک عمل میکنیم . این ساده ترین روش تغییر است. اگر دقت کنیم گرچه آنچه رخ داده است از سوابق منتج گردیده است اما باز هم چیزی جدید داریم که قبل از آن نداشته ایم.

اکنون میخواهیم بگوییم چه راه دیگری وجود خواهد داشت که ما را در بدست آوردن آنچه جدید نام میدهیم ، هدایت کند. بعبارتی این :تحقیق و نگرش بنیادین" چیست؟

تئوری نه تنها زمینه ساز توضیح و تحلیل مسائل است بلکه در دنیای پیشرفته کنونی که وسائل ارتباط راه ها و برخورد منافع آحاد در اکناف و اقصی نقاط دنیا شده ، همه بخش های هر جامعه ای در معادلات رشد ، آنهم بین المللی سهیم گردیده اند. در این میان هر چه نظریه ها قدرت تبیین و پیش بینی بیشتری داشته و تحولات را توضیح دهند به نظریه های غالب تبدیل میگردند.


قانون انجام دادن

قانون انجام دادن

برای انجام دادن هر عملی میتوان موفق بود!

اینکه در بسیاری از کارها گمان کنیم آن کار

نشدنی است ، در واقع اولین راه انجام شدن

آن کار را پیشنهاد داده ایم.

چگونگی این روش را که در واقع یک قانون است در این مقاله بررسی خواهیم کرد.در این روش از نمونه های متفاوتی استفاده خواهیم کرد. پیش از همه باید بگوییم این روش از روش" تحقیق و نگرش بنیادی " نگارنده بهره جسته تا بتواند همه مشکلات غیر قابل حل را بررسی و قابل حل نماید!

                                                                       بهمن محقق آبان ماه 1388

                                                                                       تهران

یکی از مثال هایی که همواره میشنویم میگوید : دیکته نا نوشته غلط ندارد. آیا با این مثال موافقیم؟پس بیاییم بدون آنکه غلطی داشته باشیم کارهایمان را انجام دهیم . بعبارتی تمامی آنچه که این قانون میگوید همین است. اما براستی اگر کاری انجام نشود میتوان گفت ، آن کار انجام شده است؟ از یک دیدگاه بخشی ار آن درست است، بله انجام شده است. چگونه ؟ بدینگونه که اگر آن کار انجام نمیشد ما مشکلی داشتیم ولی اکنون میگوییم آن کار را انجام نمی دهیم و در واقع دیگر با آن مشکل مواجه نیستیم. شاید بپرسیم : هنوز مشکل هست ، چرا که تنها ما آن را فراموش کرده ایم؟

و پاسخ اینست که بله ! مشکل را فراموش کرده ایم و در استدلال نظری هر گاه مشکلی را فراموش کنیم دیگر مشکلی نداریم.

نمونه:                                                                                        A+b = ?                                            و اگر فراموش کنیم A وb چه بوده است دیگر دست یابی به پرسش مطروحه ممکن نیست . چرا که هیچ دو مرجعی برای جمع بستن نداریم و همواره در پی این خواهیم بود که چه چیز با چه چیز دیگر لازم بوده است تا پرسش را حل کنیم. براحتی میتوان نتیجه گرفت که ما صورت مسئله را پاک کرده ایم. اما خواهیم دید که چنین نیست.

در بسیاری از موارد هنگامیکه در گیر انجام کاری هستیم ، همین درگیری موجب میگردد راههای انجام کار را کمتر در نظر بیاوریم و بدین خاطر احتمال انجام آن کار درصدی پایین می آید ، که در عاملین مختلف میزان درصد متغیر است.

در خصوص از بین بردن مسئله چنانچه گفتیم ما صورت مسئله را پاک نکرده ایم تنها آن را برای راهی بهتر رها کرده ایم. مثل اینکه مشکلی در یک شهر دیگر برایمان پیش آید و هنگامیکه از آن شهر میرویم مشکل در همان شهر می ماند. بنابراین مشکل هنوز حل نشده است و صورت مسئله به قوت خود باقی است. تنها ما هستیم که از آن گریخته ایم.

اما چگونه باید دوباره به سراغ مشکل رفت؟ در دوران زندگی ما همواره مشکلات وجود دارند ولی مشکلاتی هستند که از حیطه زندگی هر کس فراتر میرود و حالتی جهانی به خود میگیرد. یا یک نیاز و کمبود بشری است که همیشه در حل آن راههایی پیدا شده است و یا گم شده ای است که گاه پیدایش نکرده ایم. از سویی گاه نیاز های ما راه حلی دست نیافتنی دارند و یا هرگز در حل آن موفق نبوده ایم. شاید شما هم شنیده باشید که بجای کاربرد واژه "مشکل" واژه "مسئله " را بکار برید،چرا که مسایئل آنطور که آموخته ایم قابل حل هستند و هنگامیکه از "مشکل" استفاده میکنیم راه حل آن وجود ندارد. اما ما در اینجا قصدمان همان "مشکل" است! چرا که میگوییم :اصل انجام کار، راهی برای تمام مشکلات دارد.

مهم نیست که مشکلی یکباره حل نشود ،مهم اینست که حل شدن گام به گام انجام گردد تا کامل حل شود.

نمونه ای می آوریم تا هم پاسخی برای آنچه گریز از مسئله خواندیم داشته باشیم و هم راه حلی با اصل انجام کار ارائه دهیم.

اگر چند نفر را که در یک صف مقابل ما قرار گرفته اند خوب نگاه کنیم ، آیا امکان دارد بی آنکه آنها را بشناسیم و بدون آنکه حرفی بزنند ، تشخیص دهیم که کدامیک لکنت زبان دارند؟ پاسخ روشن است"آنها هیچکدام لکنت زبان ندارند ، مگر آنکه صحبت کنند تا متوجه شویم کدامیک مشکل دارند".

پس یک نمونه جالب داریم، همان دیکته ننوشته بدون غلط! اما آن افراد مانند گریز از مسئله نیستند و ما صورت مسئله را پاک نکرده ایم. چرا که مسئله لکنت آنها هنوز پای برجاست.

اکنون بیاییم راهی را که پاسخ مناسبی برای حل همین مسئله لکنت دارد با رعایت اصل انجام کار ، را بپیماییم. اشاره کردیم به "تحقیق و نگرش بنیادین " روشی که نگارنده از آن برای حل بسیاری از مسائل استفاده کرده است، گرچه هنوز انتشار آن عمومی نشده است.

بنیاد تفاهم بین ما انسانها تکلم است و ما در اینجا انسانهایی داریم که زبانشان میگیرد یا لکنت دارند. نخست بی آنکه بدانیم مشکل هر یک از کی بوجود آمده اسیت یا آیا مادرزادی بوده است یا خیر،صدای هریک را با جمله ایی مشخص و ثابت در هر آزمون ثبت می کنیم. آنها را در جایی ذخیره میکنیم.دوباره پس از یک روز از ایشان می خواهیم همان جملات را تکرار کنند ، اما قبل از ادامه ضبط صدا حالتی برای هر یک پیش می آوریم که اضطراب بیشتری به ایشان دست بدهد. بطور طبیعی خواهیم دید تکلم ایشان ضعیف تر شده است. چرا که یکی از عوامل عدم تکلم صحیح حتی در انسان بدون این مسئله ، اضطراب است.

صداهای ضبط شده را با هم مقایسه میکنیم. در نظر داشته باشیم که جملات انتخابی بایستی بیشترین حروف الفبای زبان بکار برده شده را در خود داشته باشد. همچنین کلمات تکراری با چیدمان صحیحی وجود داشته باشد.

خواهیم دید که بیشترین گیر کردن ها در ادای واژه ها کدام است و کدام کلمات یا حروف هستند که بدون مسئله لکنت بیان میشوند.

در روزهای بعدی آزمایش بایستی کلماتی انتخاب کنیم که بیشترین استفاده را از حروفی که هر فرد بدون ایراد دارد ، در خود گنجانده باشد. همین آزمایش را برای کلمات با حروفی که فرد در آن ادای آن ایراد دارد انجام دهیم. دقت کنید برای هر آزمایش گفتاری ضبط صدا انجام شود.

سپس در ادامه بایستی کلمات را به چسبانده از جملات کوتاه بهره ببریم .خواهیم دید که افراد مورد نظر به خوبی از پس تکلم های بدون وقفه برآمده اند.

آنچه رخداده است قابل ارائه می باشد و اکنون دیگر نمی توان حتی با صحبت کردن در محدوده ای که برای افراد انتخاب کردیم تشخیص دهیم کدامیک لکنت دارند.

امیدواریم تا اینجا کمی با اصل انجام کار آشنا شده باشید. چنانچه شرح داده شد ، نخست ؛ مشکل را با حرف نزدن یا همان چیزی که دیکته نانوشته خواندیم و بعبارتی با پاک کردن صورت مسئله پیش بردیم. یعنی اگر کسی صحبت نمی کرد نمی توانستسیم بگوییم که چه کسی لکنت دارد ، و در آخر دیدیم که مشکل را چگونه از همین دریچه انجام ندادن و گام به گام بسوی وضعیت بهتر پیش بردیم . اینکه افرادی که لکنت داشتند و آیا در نهایت آنها میتوانند به راحتی سخن بگویند یا خیر ، نیاز دارد تا بررسی بیشتری انجام می دادیم و با تجارب دیگران و استفاده از این شیوه انجام کار پایانش می دادیم . اما یادمان باشد ما تنها داریم آشنایی بیشتری با این روش پیدا میکنیم و هدف این نیست تا تمام مشکلات را یکباره حل کنیم. حل مشکلات نیاز دارد تا مشکلات را با استفاده از این روش هدایت صحیح به سوی وضعیت بهتر نماییم. پس بهتر است نخستین گام را در شناسایی روش برداریم سپس هر کس میتواند با بهره از این روش مشکلات خاص را حل کند. نکته دیگر اینکه ما در اینجا تنها نمونه هایی را می آوریم تا با روش و یا "قانون انجام کار " آشنا شویم. همچنین در یاد داشته باشیم هیچ راه حلی تنها راه حل ممکن نخواهد بود و مهم این است که بدانیم انجام شدن کار یک قانون است و هیچ کاری بدون راه حل نخواهد بود.

زمانی گمان میکردیم سفر به ماه امکان پذیر نیست، آرزوی پرواز داشتیم، در درمان بیماری های بسیاری در مانده بودیم و بسیار نمونه های دیگر ، اما در آخر دیده ایم که همه این مشکلات و مسائل حل شده اند. اکنون برای سفر به خورشید تلاش میکنیم و پرسش دانشمندان فضا این است آیا می توان بر سطح خورشید نشست؟ ! قانون انجام کار پاسخ می دهد :بله ، به سادگی!

میخواهیم این مشکل را مانند نمونه ای با "قانون انجام دادن" حل کنیم. برای حل این مشکل نخست دانسته ها را در یاد بیاوریم و پس از آن بگوییم: سفر به خورشید مانند سفر به هاوایی است! من یک ایرانی هستم در آمد من اجازه سفر به هاوایی را نمیدهد. اگر چه میتوانم برنامه ریزی کنم و تنهایی یک سفر تفریحی کوتاه به آنجا داشته باشم ،اما مشکلات تهیه ویزا هم از مسائلی است که من درگیر آن خواهم شد. اما بالاخره میتوانم به این سفر بروم. به همین سادگی برای رفتن به خورشید نیز میتوانم پندار گرایی کرده و همسان سازی کنم تا مشکل ساده شود.

دقت کنیم:

1-      صورت مسئله را عوض کردیم.

2-     صورت مسئله را پاک نکردیم.

3-   ساده انگاری کردیم.

4-   دیدگاهی دیگر به مسئله دادیم.

5-   مشکل نشستن به سطح خورشید را فراموش کردیم.

اکنون باز به مسئله باز میگردیم. برای سفر به خورشید ابزار سفر را داریم ،چرا که در گذشته کسانی به فضا رفته اند ، پس لوازم را داریم .برای رفتن به ویزا نیاز داریم ، همانند سفر به هاوایی اما ویزای ما اینجا گذشتن از مرز حرارتی بسیار بالایی است که هر چیزی را میسوزاند.ما در سفر به هاوایی پندار خود را چنان هموار ساختیم که برای ساده کردن مسئله ویزا از یک آژانس مسافرتی معتبر و با گذاشتن وسیقه سنگین بتوانیم ویزا را بگیریم. اما اینجا چه؟ بیاییم با در نظر گرفتن روابط ترمودینامیکی و نیز انتقال حرارت یک بار دیگر دقیق تر به مسئله بنگریم. چه زمانی لازم است تا سفینه ما که قبلا به ماه رفته بود ، در مجاورت با خورشید بسوزد؟ آیا نیاز داریم نمونه برداری از سطح خورشید انجام دهیم؟ یادمان باشد نمونه هایی که از سطح ماه برداشته شده است پاسخ های خوبی به ما نداده است. از این گزینه فرعی بگذریم . نخست هدف نشیستن به سطح خورشید را به پایان ببیریم ، این مسئله نمونه را به کسانی که اکنون راه نشستن به سطح خورشید را فرا میگیرند بگوییم شما برای تمرین در جهت استفاده از "قانون انجام دادن " راه نمونه برداری از سطح خورشید را پیدا کنید!

و اما راه حل، برای سوختن سفینه ما زمان لازم است پس اگر این زمان را از خورشید بگیریم دیگر خورشید قادر نخواهد بود ما را و سفینه ما را بسوزاند. برای نشستن به سطح خورشید تنها زمانی که اجازه سوختن را به خورشید ندهیم ، میتواند قابل انجام باشد.آیا این راه ساده نبود؟ دیگر نیازی نیست محاسبه کنیم و یا بررسی کنیم چه ماده ای وجود دارد که خورشید نتواند آنرا بسوزاند و از آن برای رسیدن به خورشید استفاده کنیم. مثلا" بگوییم ترکیبی از کائولن و تیتان میتواند مقام در برابر حرارت خورشید باشد و با آنها بدنه ای برای سفیه ها بسازیم تا به خورشید برویم.

ما با غلبه بر زمان میتوانیم بر سطح خورشید بنشینیم و باز گردیم. دیگر مسائل در خصوص جزئیات این مشکل گامهای بعدی خواهند بود که ساده تر از نکته اصلی هستند.

آیا نیاز است توضیح بیشتری بدهیم؟ این شگفتی "قانون انجام دادن" است!

شباهت نام برگزیده "قانون انجام دادن" با "قاون انجام کار" ما را به این مسئله می رساند که نگارنده هدفی از این انتخاب داشته است. هر دو نام یک چیز را در خود دارند ،نخست قانون بودن هر دو که بیانگر این است که گریزی در آنچه این روابط میگویند نیست . دیگر اینکه هر دو بر "انجام" دلالت دارند. تفاوت در این است که در انجام کار قانون اجازه هر عملی را نمی دهد و در انجام دادن ، بایستی نتیجه ای وجود داشته باشد که وضعیت را بهبود دهد. و از همه مهمتر اینکه در "قانون انجام کار" میدانیم چه رخدادی با پایه محاسباتی وجود دارد و در "قانون انجام دادن" نمی دانیم از کدام قوانین پیروی خواهیم کرد. این است که دیدگاهی باز برای اندیشیدن بوجود آورده هیچ تصوری از نشدن نبایستی در خود احساس کنیم. اینجا به آسانی میگوییم: انسان قادر و توانا است!

برای آنکه بهتر در مسائل پیش رویم استباط های خود را از نگارش یک مقاله تغییر می دهیم و پا را فراتر از یک گستره علمی میگذاریم ،چرا که تخیل جایگاهی علمی در علوم شناخته شده ندارد و اگر چه بسیاری در تحقیقات خود در این باره آنرا نیز یک بحث علمی قلمداد میکنند اما در حل مشکلات بشری این مسئله را فراموش کرده و گمان میکنند تنها نوابغ هستند که تخیلاتشان کارساز بوده است .حال اینکه بسیاری چون اینیشتن ، چنین نبوده اند. آنها گرچه در زمره نوابغ هستند اما بی آنکه در خود احساس کنند آنچه در پی رسیدنش هستند ، با قانون انجام دادن پیش میرود به خواسته های خود رسیده اند. در همین راستا ،آشکارا می بینیم که ایشان آرزوهایی دیگری در سر داشته اند و هنگامیکه پای در گودال پژوهش نهاده اند آنچه را یافته اند که خارج از تصوراتشان بوده است. در نمونه ای که برای رسیدن به خورشید آوردیم ، میتوانیم تلاش های متفاوت و چندین ساله دانشمندان را زیر میکرسکوپ ببیریم تا ببینیم ایشان با خواسته رسیدن به خورشید چه هزینه های هنگفتی را پرداخته اند و هنوز رسیدن به خورشید باورنکردنی مانده است. اما این دانشمندان در راه رسیدن به خورشید نکاتی دیگر را بدست آورده اند که بسیار ارزشمند است اما پاسخ رسیدن به خورشید نیست.

ادیسون آن پسرک بازیگوش خواسته هایش با آنچه در اختراعاتش کسب کرد کاملا متفاوت است. گرچه گاه نکاتی را به ثبت رسانده است که با نیازهای دوران کودکی همسان است اما تفاوت بسیاری با آنچه بدست آورده است دارد.

ماری کوری و همسرش ، در پی چیزی بودند که نمی دانستند ، اگر ایشان میدانستند چه چیزی بدست می آورند دیگر آلوده به مواد سمی ناشی از آنچه بدست آوردند نمی شدند!

اما کسانی چون ابو علی سینا ، نابغه ای دیگر؛ در جستجوی خود باز نکاتی را می یابد که در اصل خواسته اصلی او نیست .ولی کمک کرده است تا در خواسته خود به آنچه تخیلش اجازه می داده است ، حقیقت را پیوند دهد. بدین گونه است که او آثاری از خود بجای نهاده است که شگفت است.

برای آنکه تا کنون هر آنچه قانون نهاده ایم با فرمولاسیون خاصی معرفی کرده ایم نیاز است ما نیز این "قانون انجام دادن " را نیز فرموله کنیم. اما لازم است بدانیم روشهای ما در بدست آوردن هر حقیقتی پایند فرضیات ما هستند. ما همیشه از نسبیت وتناسب در تعاریف خود استفاده میکنیم پس چگونخه میتوان همه را قاون نام نهاد ،در جاییکه میتوان این فرضیه های بنیادی را تغییر داد و نیز تناسب ها را دگرگون ساخت؟

نمونه:                                          2+2=4

آیا خارج از این واقعیت و حقیقت ، چیز دیگری میشناسیم؟ این "2" را از کجا آورده ایم ؟جز آن است که تصورات حقیقی خود را که از خیال بر آمده است به این باور ختم کرده ایم ؟ دو عدد سیب داریم این دو عدد سیب با دو عدد دیگر میشود چهار عدد سیب. "عدد " را از جملات آورده شده حذف کنیم، سیبهایی داریم که مجموعشان چهار است. اما توانستیم "چهار " را که خود عدد است از تعاریف حذف کنیم؟ اگر وزن یک سیب 150 گرم باشد و سیب دیگر 300 گرم باز هم مجموع سیبها یک عدد خواهد بود . بعبارتی وزن سیب ها در تعدادشان تفاوتی پیش نمی آورد .اما در اصل تفاوتی رخ داده است که با منطق میتوان آنرا نقض کرد. اگر وزن سیبها یکسان نباشد و بخواهیم دو عدد سیب به کسی بدهیم و حق را هم بجا آورده دو عدد هم به کس دیگر بدهیم، آیا به هر دو نفر سهمی مساوی داده ایم؟ پاسخ روشن است ،خیر!

اکنون این نمونه را گسترش دهیم ، هرگز نمیتوانیم دو جنس یکسان ، دو خاصیت یکسان داشته باشیم. چرا که اگر با دقیق ترین ترازوها هم اندازه گیری سیب ها را انجام دهیم باز هم تفاوتهایی یافت میشود. خلق یک تساوی مشروط است .                                                  

 

D=b-a