سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تحقیق و نگرش بنیادین

تحقیق و نگرش بنیادین

انسان همواره در پی دانستن بوده و هست

در این راستا از هر روشی بهره جسته و برای

آنکه نسل های دیگر نیز بتوانند برای کامل

کردن دانسته ها گامی بر دارند این روش ها

را دسته بندی یا تعریف کرده است.

گاه با آموزش که در قالب تحصیلات گنجانده

نیز شده است و گاه در کتابهای بجای مانده از پیشینیان میتوان به آنها دست یازید.

به آنها که عمر خود را در دانستن نهاده اند "محقق" و یا "نظریه پرداز " گفته میشود. گر چه ممکن است تنها این دو دسته تمامی این انسانها را در بر نگیرد ، اما برای تکمیل روشی نوین در اینجا از این دسته بندی سود خواهیم برد.

یک دسته بندی که آنرا یکسو کرده و سپس روش "تحقیق و نگرش بنیادین " را ارائه می دهیم.

                                                          بهمن محقق

                                                           آذر ماه 1388

                                                            تهران

 

روشی نوین برای بیشتر دانستن:

نخستین بار که خبر یافتن آثار کشف شده در اهرام مصر در روزنامه انگلسی زبان چاپ لندن نشر یافت، برای بسیاری آشکار گردید که باستان شناسی اهمیتی دگرگونه پیدا کرده است . شاید این یک آغاز دیگر برای بشر بود. آغازی که کمتر بدان توجه شده است. یافتن عتیقه یا گنج ، گر چه از دیر باز برای انسان حیرت آور و شادی آفرین بوده است ، اما بسیاری که در آن راه گام میگذاشتند تنها در پی سود جویی حریصانه انسانهایی بوده است که گاه دانش برای ایشان ارزشی نداشته است . آنها که در فیلم های تخیلی و گاه بر اساس وقایع تصویر شده اند ، بیشتر دزدان بوده اند تا دانش پژوه یا باستان شناس و از این رو است که اهمیت باستان شناسی پس از درج آن خبر در قرن گذشته میلادی نشان داد که تنها دزدان گنج در پی یافتن آثار بجای مانده از پیشینیان نیستند.

جالب تر آنکه در هیچ کجای تاریخ به اینکه این اهمیت از کجا سرچشمه گرفته است اشاره نمیشود گرچه در تاریخ یا ریشه یابی رشته شگفت باستان شناسی ، نکاتی ذکر شده است اما نقطه عطف این روش تحقیق مشخص نشده است. بنابراین نگارنده با هدفی مشخص این نقطه عطف را معیین نموده تا بهره گیرندگان نیز در آن نظر دهند!

دو بخش در نخستین گام برای شناساندن روش"تحقیق و نگرش بنیادین" آورده شد :

1-     یکی از ارکان آورده شده در مقدمه که در اینجا با مثال بستان شناس ، در رده محققین رقم خواهند خورد.

2-    دیگری نمونه ای برای آنکه یکی از را ههای روش "تحقیق و نگرش بنیادین " را آشنا شویم.

 

چگونه نمونه یاد شده را از راههای روش ارائه شده خواهیم دانست در ادامه نگارش بدان خواهیم پرداخت .

اما در مورد باستان شناسی باز چالشی پیش می آوریم تا نمونه دیگری برای ارائه روش باشد. آن هم بدین گونه که باستان شناسی را در زمره دسته بندی خویش ، در دسته محققین جای میدهیم. نظر شما چیست؟

حال یک نتیجه گیری از مختصر یاد شده می آوریم. قصد داریم محقق و نظریه پرداز را در دسته بندی خاص این نوشته تعریف کنیم .پس از یک تاریخچه کوتاه نام بردیم و باستان شناسان را در قالب محقق معرفی کردیم. حال بیاییم و نظریه پردازان را بسیار ساده مثال بزنیم.

پس از آنکه آثار باستانی کشف شده از مصر به لندن حمل شد بسیاری برای دیدن این آثار مهیج گرد آمده بودند . در این میان کسانی که از علاقمندان عادی بیش تر سهم داشتند نظریه پردازان بودند. شاید ایشان هم در آن هنگام در دسته نظریه پردازان جای نمی گرفتند اما هنگامی که برای ربط اشیا کشف شده دست به قلم شدند بی آنکه سهمی در کشف آن آثار داشته باشند محو ارتباط آنها با هم شدند!

عقیده شما چیست؟ آیا آنها نظریه پرداز بشمار میروند؟

از سویی در سراسر کره خاکی کنجکاوانی بودند که حریصانه در پی ربط مسایل مختلف به هم بودند. حتی پیش از نمایشگاه پر طمطراق آثار کشف شده از مصر. ایشان از قرن های بسیار دورتر می آمدند کسانی چون افلاطون ،ارسطو ، فارابی ،سقراط، نیچه ، هگل ، کانت ، داروین و ... بسیاری دیگر که تقدم و تاخر ایشان را در نظر نگرفتیم. اما چه کسانی دیگر را میتوان در این گروه جای داد؟ آیا نیوتن و یا گالیه و حتی انیشتین نیز در این گروه جای میگرند؟ در کشاکش این گفتار خواهیم دید آنها را در این دسته بندی جای داده ایم.

پیش از ادامه ببینیم خواستگاه ما چیست؟ هدف این است تا بگوییم در دسته بندی ما دو گروه اصلی نظریه پردازان و محققین در دو رویه عملی و نظری در گیر هستند ،اما تحقیق و نگرش بنیادین پلی است بین هر دو این دو دسته. بعبارتی چند پله در نظر داریم پله اول تحقیق گر عملی مانند یک باستان شناس ، پله دوم نظریه پردازان مانند کسانی که بر اساس فرضیات استنتاج میکنند و پله دیگر محققین با نگرش بنیادین.

حال بیاییم با رجوع به گذشته تعاریف خود را دقیق تر سازیم.

دسته ای بودند که با کارهای عملی دستیافته هایی به بشریت تقدیم میکردند. دسته ای دیگر بودند که از دستآورد دسته اول فرضیاتی را رقم میزدند. هر دو دسته را دانشمند مینامیم . ارزش هر دو دسته بسیار بالا است. اما چه دسته ای اکنون لازم است تا از گذشتگان پیشی بگیریم؟ آیا همیشه بایستی با راه گذشتگان برای بدست آوردن هر نکته ای که نمی دانیم پیش رویم؟ آیا لازمه پیشرفت تغییر نیست؟

امروزه همه می دانند که برای پیشرفت بایستی تغییری ایجاد کرد. اما همیشه این تغییر بایستی در "داشته ها" باشد؟ پس چگونه پیشرفت کرده ایم؟ بنا براین بایستی تغییری بوجود آورد که نتیجه آن چیزی باشد که پیش از آن نداشته ایم.

آیا این نداشته را در اختراعات یا اکشافات بایستی جای داد؟ گاهی روشهایی ابداع میکنیم و گاهی روش ها را در دستگاهی که مصطلح شده که سیستم بنامیم ، جای میدهیم و تعاریفی که از داشته ها ،داشته ایم بوجود می آوریم ، همانند استاندارد سازی روش ها. پس همیشه لازم نیست چیزی تغییر دهیم که نتیجه آن ذاتا" در قبل نبوده است بلکه سوابق آن وجود دارد و تنها دیدگاه خود را تغییر داده و بعبارتی سیستماتیک عمل میکنیم . این ساده ترین روش تغییر است. اگر دقت کنیم گرچه آنچه رخ داده است از سوابق منتج گردیده است اما باز هم چیزی جدید داریم که قبل از آن نداشته ایم.

اکنون میخواهیم بگوییم چه راه دیگری وجود خواهد داشت که ما را در بدست آوردن آنچه جدید نام میدهیم ، هدایت کند. بعبارتی این :تحقیق و نگرش بنیادین" چیست؟

تئوری نه تنها زمینه ساز توضیح و تحلیل مسائل است بلکه در دنیای پیشرفته کنونی که وسائل ارتباط راه ها و برخورد منافع آحاد در اکناف و اقصی نقاط دنیا شده ، همه بخش های هر جامعه ای در معادلات رشد ، آنهم بین المللی سهیم گردیده اند. در این میان هر چه نظریه ها قدرت تبیین و پیش بینی بیشتری داشته و تحولات را توضیح دهند به نظریه های غالب تبدیل میگردند.